كمك‌هاي فرهنگي دكتر منوچهر اقبال!


 





 
در بهمن ماه 1347 براي دو هفته استراحت در هتل آبادان بسر مي‌بردم. در آن روزها يك هيأت بازرسي قضايي در آبادان به بازرسي سازمان‌هاي دولتي اشتغال داشت. رئيس اين هيأت، حجازي قاضي شريف دادگستري كه از دوستان من بود، نيز در همان هتل بسر مي‌برد و گاه با يكديگر برخورد و گفتگو داشتيم. يك شب در ميان گفتگوها از نتايج بازرسي از بخش اداري شركت نفت در آبادان سخن گفت و مديريت و نظم كارهاي تقي مصدقي رئيس مناطق نفت‌خيز آبادان را ستود، اما گفت: «چند رقم چند صد هزار توماني به حسن عرب كه در آبادان صاحب كاباره و عشرتكده بزرگي بود پرداخته است كه نتوانسته‌ام مجوز چنين پرداختي را از بودجه شركت نفت توجيه كنم و اين برايم معما شده است.» و چون تقي مصدقي از دوستان من بود از من خواست اين معما را براي او حل كنم. شب ديگر براي شام ميهمان مصدقي بودم. خانم مصدقي كه علاوه بر تحصيلات عالي، نقاشي زبردست بود، با قلمي سحرآميز ديوارهاي سالن پذيرايي را با نقش منظره‌هاي زيبا به صورت تابلوهاي دلپذير و بزرگ درآورده بود. پس از تماشاي اين منظره‌ها و صرف گفتگوهاي پراكنده، من فرصتي به دست آورده، سخنان حجازي را براي مصدقي بازگو كردم. مصدقي گفت: خواهش مي‌كنم فردا به دفتر من بياييد، آنجا در اين موضوع صحبت خواهيم كرد.

فردا در ساعت 9 بامداد به دفتر مصدقي رفتم. پس از پذيرايي مختصر گفت: حجازي درست گفته است، چند رقم پول به حسن عرب پرداخت شده ولي به دستور مديرعامل شركت نفت بوده است. دكتر اقبال دوبار تلفني به من دستور پرداخت چند صد هزار تومان را به حسن عرب داد ولي من از او دستور كتبي خواستم و در هر مورد مطابق دستور كتبي دكتر اقبال عمل شده و دستورهاي كتبي دكتر اقبال در كشوي ميز من است.
مصدقي سپس گفت: در بودجه شركت نفت كه به تصويب مجلس رسيده يك رقم بزرگ براي كمكهاي فرهنگي و اجتماعي در اختيار دكتر اقبال است و او از اين رقم مي‌تواند به هر كس كه بخواهد كمك كند.
سپس افزود: آقاي حجازي هم مي‌تواند بيايد و يادداشتهاي دكتر اقبال را ببيند.
من اين مطلب را روز ديگر براي حجازي گفتم. او هم شخصاً با مصدقي ديدار كرده و يادداشتهاي دكتر اقبال را ديده بود و در گزارش خود اين نكته را به بازرسي كل كشور نوشت، ولي بازرسي كل كشور نمي‌توانست كاري بكند؛ زيرا علاوه بر نفوذ و پايگاه محكم دكتر اقبال او بر پايه بودجه مصوب مجلس سالانه يك رقم شصت ميليون توماني به نام كمكهاي فرهنگي و اجتماعي در اختيار داشت و مي‌توانست از محل اين اعتبار به هر سازمان يا به هر شخصي كه بخواهد بخشش كند. اما اين بخششها بيشتر و هميشه بر پايه ملاحظات خاص يا توصية مقامات خاص انجام مي‌شد، نه روي استحقاق، چنانكه دويست و پنجاه هزار تومان به سرايندة گمنام شعرهاي سست و غلط و بي‌ارزش كتابي داد كه براي بيان حماسة شانزدهمين رئيس جمهور آمريكا (آبراهام لينكلن) سروده شده و با كمكهاي نامرئي سفارت آمريكا با زيباترين چاپ و كاغذ گلاسه و تصويرهاي رنگين و جلدسازي نفيس چاپ شده و مورد توجه سفارت آمريكا بود.
با آنكه دكتر اقبال به يك خانم افغاني‌تبار خوش خط و خال و زبان‌باز كه يك موسسه تربيتي كوچك، ظاهراً براي تعليم چندين كودك و نوجوان معلول ذهني و در اصل به منظور سرمايه‌ اندوزي، تأسيس كرده و نام آمريكايي روي موسسه خود نهاده بود، دويست و پنجاه هزار تومان پرداخت كرد و نيز از محل اين اعتبار به كساني چون عباس شاهنده، اميراني، بيوك صابر و شعبان جعفري كمك مي‌رسانيد يا به چند سازمان فرهنگي كه نام او را روي تابلوي خود نوشته بودند ياري مي‌داد، گاهي هم به بيمارستانها و آموزشگاهها كمك مي‌شد. به بديع‌الزمان فروزانفر هم براي تأليف شرح مثنوي و به سلطان حسين تابنده براي مسافرت به چند كشور اروپا و به انجمن قلم كه زين‌العابدين رهنما رئيس آن بود نيز از محل اين اعتبار كمك مي‌رسانيد و از اين گونه كمكها كه هر يك به مناسبت خاصي انجام مي‌شد بسيار بود. يكي ديگر از حائم‌بخشيهاي اقبال تقسيم زمينهاي جنگل ساعي در بهترين نقطه شمال پايتخت بود. او هنگام زمامداري با گذراندن يك تصويب‌نامه نصف بيشتر زمينهاي آن جنگل را به مساحت چند صد هزار متر دستور تقسيم‌بندي داد و با همان ملاحظات خاص و توصيه مقامات خاص و يا تمايلات خاص از طريق وزارت دارايي با يكدهم قيمت در اختيار اشخاص موردنظر قرار داد. بديهي است اين خاتم‌بخشيها هميشه از اموال عمومي صورت مي‌گرفت، آن هم در موارد ويژه و با ملاحظات ويژه.
برگرفته از:سيري در خاطرات سياسي رجال ايران، گردآورنده: محمود حكيمي، نشر پيدايش
منبع:www.dowran.ir